۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

پیام بهمن قبادی کارگردان بزرگ کرد درباره فاجعه آتش سوزی مدرسه شین آباد و جانباختن و زخمی شدن دانش آموزان دبستانی

خوب می شناسم تان. تقریبا سر فیلم برداری همه ی فیلم هایم به گونه ای در کنارم بوده اید. از شما انرژِی می گرفتم و نگرانی از بابت غذا، لباس، مدرسه های دور، جاده های ناهموار و...زندگی سخت و بدون امکانات تان همواره با من بود. در جاده هایی که حتی اسب ها برای تحمل سرما مست می کردند، شما شاید
کیلومترها راه می پیمودید تا به مدرسه روستای مجاور بروید. در وطنم این سختی ها را فراوان دیده بودم. گاهی از دور تنها لکه های سیاهی بودید که در دل سفیدی برف حرکت می کردید که وقتی نزدیک می شدید قندیل از همه جایتان آویزان بود. سلامی می کردید و می دویدید به امید این که زود تر جایی نزدیک به بخاری کلاس بیابید و اندک گرمایی به جان یخزده تان بدهید.

چه می دانستید بخاری که دستهای کوچک تان را اینگونه دورش حلقه می کردید روزی جسمتان را می سوزاند و جان تان را می گیرد.

از این ظلم، درونم شعله های آتش سر می کشد. اشکهایم روان است اما صدایم در نمی آید. انگار حنجره ام سوخته. از دور بر بدن های سوخته تان بوسه می زنم. نمی دانم چه موقع، اما می دانم روزی می آید که پولی که باید برای گرم کردن تو خرج می شد دیگر به جیب دغلبازان و فریبکارانی که دنیا از دستشان به ستوه آمده نمی رود. شرم بر آنانی باد که شما را در آتش خود سوزاندند و عذر خواهی شان یک لودگی وقیحانه بیش نبود.
بهمن قبادی آذر ۱۳۹۱


برای پیوستن به صفحه فیسبوک دست نوشته ها لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

هم میهن حمایت... رضا رشید پور و پرستو صالحی : تحصن تا برکناری وزیر اموزش و پرورش

بشکنید این سکوت مرگبار را وقت ان فرا رسیده فریاد برآریم فریادی به عظمت تمام اسطوزه ها ...

هم میهن حمایت ... تحصن و اعتصاب سراسری ...

رضا رشید پور: تسلیت من را به خاطر فوت دخترک معصوم بپذیرید . از دیروز که موضوع بی کفایتی و تقاضای استعفای وزیر و تحصن را مطرح کرده ام پیامهای مختلفی به من رسیده است . هزار البته که من را خوب نشناخته اند . من ایرانی ام . آن هم از نوع آذربایجانی . یا کاری را انجام نمی
دهم و یا اگر انجام دادم تا آخر می ایستم. همین جا به خدای بزرگ قسم می خورم که تمام توانم را - تاکید می کنم که تمام توانم را - برای رسان
ه ای کردن ناله ی معصومانه و مظلومانه این کودکان به کار خواهم گرفت و هر عاقبتی در انتظارم باشد اصلا مهم نیست . جانم و تمام زندگی ام فدای ناله ی غریبانه ی آنها .
از شما به هیچ وجه توقع همراهی فیزیکی ندارم . همین همدلی مجازی کفایت می کند . از ساعت دوازده امشب به مدت سه روز برای خودم عزا اعلام می کنم و از شما می خواهم برای گسترش فریاد این دخترکان تصاویر کاور و پروفایلتان را به مدت سه روز به آنچه در این صفحه پیشنهاد داده ام تغییر دهید . دستتان را بابت این همدلی مجازی می بوسم . مخلصم

من هم همینطور آقا رضا رشید پور ... پرستو صالحی ...


برای پیوستن به فیسبوک" دست نوشته های شاهو نعمتی" لطفا اینجا کلیک کنید

لحظاتی پیش "سیران یگانه" از دختران حادثه آتش‌ سوزی جان سپرد

سکوت می کنم,
 نه برای اینکه دردی ندارم, 
گلویی برای فریادزدن ندارم ....

بر اثر آتش‌سوزی کلاس درس یک دبستان از روستای «شین‌آباد» از توابع پیرانشهر نزدیک به سی دانش‌آموزان دختر کلاس چهارم دبستانی مصدوم شدند که سیران به دلیل شدت جراحات فوت کرد. این حادثه صبح روز پانزده آذر به دلیل آتش گرفتن بخاری کلاس درس روی داد. در پی این حادثه استغفای فوری وزیر آموزش پرورش یکی از موضوعاتی بود که همگان آن را انتظار می کشیدند که تا به امروز صورت نگرفته است.

یادش گرامی باد، او که بی تقصیرترین بود

برای پیوستن به صفحه فیسبوک "دست نوشته های شاهو نعمتی" لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

تبریک! فیلم "این یک فیلم نیست" ساخته مشترک جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب در فهرست اولیه نامزدهای جایزه اسکار

آکادمی اسکار فهرست اولیه نامزدهای بهترین فیلم مستند را در وب سایت رسمی خود اعلام کرده است و فیلم "این یک فیلم نیست" ساخته مشترک جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب در این فهرست و در میان پانزده فیلم دیگر، به چشم می خورد. این فیلم زندگی روزمره جعفر پناهی فیلمساز مطرح و تحسین شده ایرانی را به تصویر می کشد، در حالیکه ممنوع الکار و ممنوع الخروج است.جعفر پناهی به حکم دادگاه تجديد نظر استان تهران به شش سال حبس تعزيری و ۲۰ سال ممنوعيت کاری محکوم شده و هم‌اینک با تودیع وثیقه آزاد است. پنج نامزد نهایی بهترین فیلم مستند پنجم ژانویه شانزدهم دی ماه اعلام خواهد شد. ایران با فیلم "جدایی نادر از سیمین" توانست سال گذشته اسکار بهترین فیلم خارجی را کسب کند. اما امسال در حالیکه قرار بود فیلم "یک حبه قند" ساخته رضا میرکریمی به عنوان نماینده ایران به اسکار فرستاده شود، وزارت ارشاد ایران این جایزه را در واکنش به فیلمی ضد اسلامی، تحریم کرد. مراسم اسکار در تاریخ ۲۴ فوریه سال آینده میلادی ( ششم اسفند ماه) در لس آنجلس برگزار می شود.

برای ورود به صفحه فیسبوک دست نوشته ها اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

تبريك به سينمادوستان ايراني / تورج اصلاني قورباغه برنزي بهترين فيلمبرداري سال 2012 جهان را از آن خود كرد



AND... Bronze Frog for TOURAJ ASLANI, Rhino Season Director of Photography


تورج اصلاني فيلمبردار جوان سينماي ايران دقايقي قبل قورباغه برنزي بهترين فيلمبرداري سال 2012 جهان را کسب كرد.

 به گزارش كافه سينما اصلاني بعد از محمود كلاري كه سال گذشته براي فيلمبرداري جدايي نادر از سيمين قورباغه نقره اي گرفت دومين فيلمبردار ايراني است كه به اين جايزه دست مي يابد. اصلاني براي فيلمبرداري فيلم هاي فصل كرگدن و بغض نامزد دريافت اين جايزه بود.

برای پیوستن به صفحه فیسبوک "دست نوشته ها" لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

خبری از فیلم جدید اصغر فرهادی

فیلم جدید اصغر فرهادی فیلمی در ژانر درام است که فعلا نامی برای آن انتخاب نشده است از هشتم اکتبر همین ماهی که در آن هستیم فیلمبرداریش شروع شده است.از بازیگران این اثر میتوان به برنیس بژو یکی از بازیگران نامزد اسکار بخاطر فیلم Artist و طاهر رحیم بازیگر مشهور فرانسوی ، بابک کریمی و علی مصفا ، الیس اگیس، ژان ژستن و پولین بورله اشاره کرد که یکی از یکی صاحب نام تر هستند.
کمپانی بزرگ فرانسوی Memento Films و کمپانی ایتالیایی BIM Distribuzione و چند شرکت فرانسوی در تولید این فیلم که با بودجه 14 میلیون دلار در حال ساخت است نقش دارند.
اما تهیه کننده آقای الکساندر ماله-گی که اصلیتی فرانسوی دارد هست و او و فرهادی در جشنواره ی کن اولین جایزه ی رسانه ای را پیش از این دریافت کرده بودند.
جزئیاتی از داستان منتشر نشده و فیلم برداری این اثر تا 11 ژانویه سال 2013 ادامه دارد و به احتمال فراوان این فیلم بهار 1392 آماده ی نمایش است.

برای پیوستن به صفحه دست نوشته ها لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

تبریک رئیس جمهور ! Congratulations President

پیروزی باراک اوباما نامزد حزب دموكرات در انتخابات رياست جمهوری آمريكا
President Obama wins re-election; Romney concedes
پرزیدنت باراک اوباما با کسب ۳۰۳ رای الکتروال از مجموع ۵۳۹ رای ایالات برای چهار سال دیگر به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا برگزیده شد.

انتخابات در آمریکابه صورت Electoral College برگزار می‌شود. در این روش مردم هر ایالت به کاندیداهای مورد نظر خود در ایالت خود رأی می‌دهند و برنده انتخابات در هر ایالت مشخص می‌شود. سپس رای هر ایالت در ضریبی که منتاسب با جمعیت این ایالت است ضرب می‌شود. امریکا از ۵۰ ایالت و یک حوزه منطقه فدرالی پاییتخت تشکیل شده است. مجموع رای‌های همه ایالتها بعد از احتساب ضریب الکتورال ۵۳۹ است. به این ترتیب برای پیروزی درانتخابات، یک نامزد باید از مجموع ۵۳۹ رای، حداقل ۲۷۰ رای انتخاباتی را به دست آورد. به طور مثال در این انتخابات اوباما در ایالت کلیفرنیا و رامنی در ایالت کانزاس رای اکثریت را کسب کردند. از آنجا که جمعیت کالیفرنیا بسیار بیشتر از کانزاس است، رای کالیفرنیا به اوباما ۵۵ رای و رای کانزاس به رامنی ۶ رای شمرده می‌شود.




برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا اینجا کلیک کنید

WASHINGTON (AP) — President Barack Obama rolled to re-election Tuesday night, vanquishing former Massachusetts Gov. Mitt Romney despite a weak economy that plagued his first term and put a crimp in the middle class dreams of millions. In victory, he confidently promised better days ahead.
Obama spoke to thousands of cheering supporters in his hometown of Chicago, praising Romney and declaring his optimism for the next four years. "While our road has been hard, though our journey has been long, we have picked ourselves up, we have fought our way back and we know in our hearts that for the United States of America, the best is yet to come," he said.

Romney made a brief, graceful concession speech before a disappointed crowd in Boston. He summoned all Americans to pray for Obama and urged the night's political winners to put partisan bickering aside and "reach across the aisle" to tackle the nation's problems.
Still, after the costliest — and one of the nastiest — campaigns in history, divided government was alive and well.
Democrats retained control of the Senate with surprising ease. With three races too close to call, they had the possibility of gaining a seat.

Republicans won the House, ensuring that Speaker John Boehner of Ohio, Obama's partner in unsuccessful deficit talks, would reclaim his seat at the bargaining table. With numerous races as yet uncalled, the size of the GOP majority was unknown.
At Obama headquarters in Chicago, a huge crowd gathered waving small American flags and cheering. Supporters hugged each other, danced and pumped their fists in the air. Excited crowds also gathered in New York's Times Square, at Faneuil Hall in Boston and near the White House in Washington, drivers joyfully honking as they passed by.
With returns from 88 percent of the nation's precincts, Obama had 55.8 million, 49.8 percent of the popular vote. Romney had 54.5 million, or 48.6 percent.

The president's laserlike focus on the battleground states allowed him to run up a 303-206 margin in the competition for the 270 electoral votes needed to win the White House, the count that mattered most. Remarkably, given the sour economy, he lost only two states that he captured in 2008, Indiana and North Carolina.
Florida, another Obama state four years ago, remained too close to call.
The election emerged as a choice between two very different visions of government — whether it occupies a major, front-row place in American lives or is in the background as a less-obtrusive facilitator for private enterprise and entrepreneurship.



۱۳۹۱ مهر ۱۹, چهارشنبه

اعدام جنایتی بر پیشانی حکومتها ! به مناسبت دهم اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام !

اعدام یکی از مجازاتهایی است که حکومتها از هزاران سال پیش به آن دست می زند اعدام به عنوان یکی از مجازاتهای قانونی در بسیاری از کشورهای دنیا(اکثر کشورهای در حال توسعه و کشورهایی که از لحاظ رشد اقتصادی و آزادی در سطح پایین قرار دارند و فاقد جوامعی دمکرات هستند ) به رسمیت شناخته شده و هر روزه انسانهای متعددی در اقسا نقاط دنیا به اعدام محکوم شده و یا می شوند. اعدام به عنوان یک نوع مجازات باز دارنده ویا مجازاتی مستحق فرد متهم معرفی می شود. اما آیا واقعا” این طوراست؟
با دیدی باز و عمیق می توان نتیجه گرفت که نفس وجود قوانین و مجازات ها برای جلوگیری از هرج ومرج و برقراری نظم و امنیت و مجازات افراد قانون شکن و دفاع از حقوق افراد است. ولی برقراری مجازات اعدام چه قدرمی تواند به این هدف کمک کند؟
اعدام در خیلی از کشورها نه فقط برای قاتلین ومجرمین خطرناک بلکه برای بسیاری از جرمهای دیگر مانند: فحشا قاچاق مواد مخدر توهین به مقدسات مجرمان سیاسی و… استفاده می شود. که برطبق آمار اعدام هایی که به خاطر ارتکاب به قتل در دنیا اتفاق می افتد در صد کمی از کل اعدامها را شامل می شود و ما حتی اگر این فرض را قبول کنیم که مجازات قتل و جنایت اعدام است پس سایر اعدامها چه می شود؟
زنی که به خاطر فقر و شرایطی که اجتماع برایش به بار آورده مجبور به تن فروشی می شود آیا مستحق اعدام است؟ آیا این خود جامعه نیست که مستحق مجازات است؟ انسانی را به خاطرعقیده اش و زن و مردی را به خاطر رابطه ی آزادانه ای که با هم داشته اند اعدام می کنند. آیا این است قانون؟ فردی را که به خاطر فقر و بیکاری مجبور به قاچاق مواد شده است اعدام می کنند. این است برقراری امنیت؟ جوانی را به خاطر فریاد حق طلبانه اش اعدام می کنند . این است عدالت؟ و…
با بررسی علل اعدامهایی که صورت می گیرد می توان فهمید که در صد قابل توجهی از اعدامهایی که صورت می گیرد به خاطر حفظ منافع طبقه حاکمه و به خاطر نبود آزادی و وجود دیکتاتوری حاکم بر جامعه و استمرار این فضا است که به اجرا در می آید.
نبود قوانینی انسانی در جامعه باعث شده که حتی رابطه ی شخصی و خصوصی بین دو نفر جرم شناخته شود وتا پای اعدام برود. نبود قوانینی برای دفاع از آزادی عقیده باعث شده بسیاری از زنان و مردان آزادی خواه و عدالت خواه بالای چوبه های دار بروند.نبود رفاه و حداقل امکانت رفاهی برای اکثر مردم که وظیفه ی اولیه ی هر حکومت فراهم کردن حد اقل معیشت رفاه و در اختیار گذاشتن امکانات رفاهی برای تمامی شهروندان است باعث گسترش جرم و جنایت شده است وحکومتها با برپا کردن چوبه های دار در صدد جبران این ضعف خود هستند.
اعدام یکی از شنیع ترین اعمالی است که بشریت در قرن حاضر به آن دست می زند اعدام حتی از قتل نیز وحشتناک تر است. اعدام خود به معنای عمدترین قتل عمد است. وخود کسانی که بساط اعدام را می چینند قاتل هستند. کسانی که تصمیم می گیرند در یک روز خاص با ابزارهای متفاوت(تیر دار سنگسار اتاق گاز صندلی برقی و…) جان انسانی را بگیرند خود نیز مرتکب جنایت شده اند. آیا آنان نیز باید اعدام شوند؟.
هیچ فرد وفکر و ایدولوژی و سیستمی به هیچ دلیل و منطقی حق ندارد که انسانی را از زندگی کردن محروم کند. به قول یکی از نویسندگان تنی به جهانی و جهانی به تنی می ارزد. جان انسان از هر چیزی با ارزش تر است.امروز که انسان به پیشرفتهای فراوانی دست یافته و بیشتر از هر زمان دیگری ثروت و رفاه در اختیار دارد. امروز که انسان پس از هزاران سال به نوین ترین و مدرن ترین روشهای تربیتی و آموزشی رسیده است و امکان آموزش و استفاده از امکانات رفاهی برای همه ی انسانها میسر است اعدام دیگر نمی تواند جایی داشته باشد.
اگر اعدام برای مجازات و در امان ماندن جامعه از خطر جرم و جنایت است. باید در نظر داشت برای داشتن جامعه ایی امن و سالم باید کارهای دیگری کرد و ریشه ی جنایت را خشکاند.همه ی ما می دانیم که اکثر قتل ها به دلیل فقر گسترده ی موجود در جامعه تبعیض و نابرابری وجهل و خرافه (مانند قتل های ناموسی) اتفاق می افتد.
اگر قرار است که جامعه امن شود باید ریشه ناامنی که استثمار طبقاتی ست را خشکانى باید برای همه ی انسانها فرصت آموزش را فراهم کرد باید به آنها نشان داد که می توان آزاد زندگی کرد می توان مرفه زندگی کرد می توان شاد بود می توان خرافه و خرافه پرستی را کنار گذاشت می توان ستم طبقاتی را بر انىاخت و می توان جامعه ای انسانی و آزاد و برابر داشت.
بسیاری استدلال می کنند اگر مجازات اعدام لغو شود جرم و جنایت در جامعه افزایش می یابد. این گفته هیچ گونه پایه ی علمی و منطقی ندارد.. بر طبق آمار در کشورهایی ( ایران چین آمریکا و…)که بیشترین آمار اعدام را دارندبیشترین آمار جنایت و قتل را نیز دارا هستند در صورتی که در بسیاری از کشورهای دیگر مانند : سوید سویس آلمان و…که در آنها مجارزات اعدام مدتهاست لغو شده است آمار قتل و جنایت کاهش چشم گیری داشته است چون در این کشورها بسیاری از نیازهای اولیه ی انسانها فراهم شده و بسیاری دیگر از آزادی های انسانها محترم شمرده می شود.( البته نه به لطف حکومتها بلکه به خاگر سالها مبارزه ی مردمان آن)
اعدام ابزاری در دست حکومتهاست برای ایجاد رعب و وحشت و کمک به حیات آنها و حفظ مناسبات تولید و از میان برداشتن مخالفان خود. امروز بشریت متمدن به این نتیجه رسیده است که اعدام خود نیز جنایتی از پیش تعیین شده است و جامعه ای که خود مرتکب جنایت می شود نمی تواند جامعه ای سالم باشد. برای ساختن جامعه ای آزاد مرفه و برابر ما نیاز به قوانینی انسانی داریم نیاز به سیستم اقتصادی انسان محوری داریم که هدف آن خوشبختی و رفاه انسانها باشد نه چپاول و ظلم و ستم به آنها.نیاز به سیستم آموزشی داریم که مروج خرافه و جهل نباشد و امکان آموزش تمام افراد میسر باشد نیاز به دستگاه قضایی داریم که با مجرمان به عنوان انسان برخورد کند و حق آنها را پایمال نکند و باید این سیستم در فکر بازگرداندن مجرمین به آغوش جامعه باشد نه حذف آنان. باید فکر تربیت و بازسازی آنها باشد. و این سیستم نباید مجازات را به عنوان تنبیه صرف بلکه به عنوان راهی برای اصلاح به کار برد و سعی و تلاشش در راه کمک به مجرمین باشد.
انسان آنقدر شعور و توانایی دارد که بتواند به جای از بین بردن انسانی اورا اصلاح کند. در شأن جوامع انسانی نیست که جنایت و قتل را که همگی از بیماری ها مشکلات کمبودها و نارسایی های موجود در جامعه است را با جنایت پاسخ دهد. هیچ انسان آزاد اندیشی نمی تواند این مجازات وحشیانه را به نفع جامعه بداند. این یک جنایت علیه بشریت و پایمال کردن حقوق انسانی افراد است و مهر تأیدی است بر نقض حقوق بشراست.
ما خواهان لغو بدون قید و شرط مجازات اعدام با هر توجیهی هستیم. ما جامعه ای می خواهیم که در آن انسانها شاد و مرفه باشند آزاد باشند از فرصتهای برابر برخوردار باشند ما جامعه ایی می خواهیم با قوانین انسانی قوانینی که انسان و انسانیت پایه و اساس آن باشد و این جامعه جز جامعه این انسانی چیز دیگری نمی تواند باشد برای ساختن این جامعه باید مبارزه کرد باید تلاش بی وقفه کرد همانطور که مارکس می گوید:
مجازات مرگ یک وسیله ترور است ، وهیچ نمونه ای از عمل حق طلبانه نیست.


آخرین خبرها از پروژه جدید کارگردان اسکاری کشورمان / اصغر فرهادی فیلم جدیدش را در فرانسه کلید زد

به نقل از بانی فیلم، اصغر فرهادی کارگردان مطرح و بین المللی کشورمان فیلم جدیدش را در فرانسه کلید زد.این فیلم که هنوز نام قطعی آن اعلام نشده روز دوشنبه 17 مهر (8اکتبر) در پاریس کلید خورده است. نکته قابل توجه اینجاست که هنوز هیچ کدام از سایت های معتبر سینمای جهان خبر کلید خوردن این فیلم را اعلام نکرده اند.
فرهادی در حالی فیلم تازه اش را در سکوت خبری جلوی دوربین برده که تمام یک ماه گذشته را در پاریس مشغول تمرین با بازیگران فیلمش بود.
طبق برنامه ریزی کمپانی ممنتو، کمتر از دوماه برای فیلمبرداری این فیلم پیش بینی شده است. دیروز سایت imdb که معمولا اخبارش دیر به دیر به روز می شود، بدون اشاره به کلید خوردن فیلم و انتشار فهرست عوامل وبازیگران، تنها به حضور محمود کلاری در آن اشاره کرده و از پروته لارا به عنوان دستیار اول محمود کلاری نام برده بود. گفته می شود اعضای گروه فیلمبرداری کلاری عموما اعضای گروه داریوش خنجی (فیلمبردار مطرح ایرانی مقیم آمریکا) هستند. ظاهرا تهیه کننده فیلم فرهادی اصرار داشته به جز فیلمبردار، بقیه عوامل پشت دوربین فیلم غیر ایرانی باشند.
برنیس برژو، طاها رحیم و علی مصفا بازیگران اصلی این فیلم هستند. بابک کریمی هم قرار است در چند سکانس فیلم تازه فرهادی بازی کند. علی مصفا و بابک کریمی نقش دو ایرانی ساکن فرانسه را در این فیلم بازی می کنند.
فیلم تازه اصغر فرهادی که نام فرانسوی اش «le passé» است در حال و هوای «جدایی نادر از سیمین» یک ملودرام مدرن شهري است.

برای ورود به صفحه فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

كودكان و دنياي وارونه! به مناسبت روز جهانی کودک!

مطلبی از شاهو نعمتی برگرفته از صفحه فیسبوک : دست نوشته های شاهو نعمتی

چند روز پیش (16 مهر) روز جهانی کودک بود.روزی که باید متعلق به تمام کودکان دنیا باشد سفید و سیاه زرد و سرخ فقیر و دارا دختر و پسر و... روزی که برای یاد آوری و احقاق حقوق کودکان نامگذاری شده است.اما نمی دانم به خاطر فرا رسیدن این روز تسلیت بفرستم یا شادباش ؟ خوشحال باشم یا غمگین؟ بخندم یا بگریم؟ نگران باشم یا امیدوار؟ نمی دانم واقعا" این چنین روزهایی تا چه حد می تواند از مشکلات و معضلات روز افزون کودکان در سطح دنیا و مخصوصا ایران بکاهد؟ روزی که باید برای کودکان مفهوم رفاه و شادی باشد معنای امید و خوشبختی باشد یاد آور فقر و جنگ است یاد آور کار و گرسنگی , آوارگی , مرگ و یادآور...

امروزه کودکان به اصلی ترین قربانیان مناسبات غیر انسانی و ضد بشری حاکم بر این دنیای وارونه تبدیل شده اند.در ایران بیش از 1 میلیون کودک خیابانی که فاقد سرپناه مناسب و زندگی امن و سالمی هستند زندگی می کنن دو مجبورند به خاطر بقای زندگی خود به کارتن خوابی , خیابان گردی , دست فروشی , گدایی , دزدی و بذهکاری و... دست بزنندتا در این جتگ نا برابر حد اقل زنده بمانند!واقعا" جای این کودکان کجاست؟کنار چهارراه ها و خیابانها و داخل جوی های آب؟ یا...؟برای نجات و حمایت از این کودکان و کودکان دیگر چه کاری شده است؟ فقط هرز چند گاهی شاهد آنیم که با سر و صدای فراوان کارهایی انجام می شود که کمترین دردی از مشکلات آنها کم نمی کند.

طبق آمار آموزش و پرورش از حدود 10 میلیون جمعیت بین 6 تا 10 سال حدود 2میلیون از امکانات تحصیلی محرومند یعنی در حدود 20% این کودکان.همچنین تعداد دانش آموزان 6 تا 19 سال حدود 18 میلیون نفر است که از این تعداد بیش از 5 میلیون از امکانات تحصیلی محرومند یعنی بیش از 30% این گروه سنی.و بیش از 300 هزار کودک با وضعیت نا مشخص اعلام شده است.در گروه سنی 15 تا 19 سال نیز حدود 1/5 میلیون نفر شاغل ذکر شده است.و بسیاری آمارهای دیگر.ای کاش آن قدر که در فکر تولید انرژی هسته ای و جنجال برای به دست آوردن آن به هر قیمتی بودید و هزینه های سر سام آوری که حق این مردم است خرج پروژه ی رویایی خود می کردید و شعار گوش خراش (انرژی هسته ای حق مسلم ماست) تان گوش فلک را کر کرده و جایی نمانده که عده ایی آدم گرسنه و بی سواد و بی چاره و اغفال شده را جمع نکرده باشید و کنسرت شعار به راه نینداخته باشید! و به خاطر به دست آوردن آن حاضرید تحریم اقتصادی , منزوی شدن کشور در سطح گسترده و حتی جنگ را با جان و دل بخرید. و از شکم و جان مردم بذل و بخشش کنید.ای کاش کمی هم به فکر این کودکان بودید به فکر کودکان گرسنه جوانهای بی کار زنان خیابانی و این مردم افسرده و نا امیدباشید و در فکر راه حلی برای خوشبختی و رفاه آنها بودید. و ای کاش می توانستید که آن شعارتان را دور بیندازید و یاد می گرفتید که: (زندگی حق مسلم همه است). ولی زهی خیال باطل.زهی خیال باطل!!!!!؟؟؟؟

دنیایی که امروزه از هر زمان دیگری غنی تر و مدرن تر است و آن قدر توانمند است که نگذارد هیچ انسانی فقر و گرسنگی را تجربه کند.شاهد گرسنگی و فقر شمار زیادی از آدمهاست.به علت سوء تغذیه و نبود تغذیه در هر 30 دقیقه 1 کودک تلف می شود.واقعا" انسان آن قدر ناتوان شده که نمی تواند جلوی این قبیل فاجعه ها را بگیرد؟
چرا انسان از آن هم تواناییش بیشتر است و روز به روز تواناتر و مقتدرتر می شود. اما نظامهایی که تنها هدف آنها سود و منافع طبقاتی است که جان انسانها و گرسنگی و فقر آنها که برایشان مهم نیست.منطق ,پایه و استخوان بندی این سیستم ها چیزی جز این نیست.و ظاهر سازی و عوامفریبی و شعارهای تو خالیشان از دمکراسی و حقوق بشر و... نمی تواند چهره ی کریه شان را پنهان کند.وکودکان که بی دفاع ترین آسیب پذیرترین و معصوم ترین افراد جامعه هستند باید ظالمانه ترین , نا عادلانه ترین , و وحشیانه ترین برخوردها , قوانین و محرومیت ها را تحمل کنند.

آمارها نشان می دهد که در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم وضع کودکان بسیار دردناک تر و وخیم تر است. در این کشورها سرمايه داري به عريان ترين شكل جنايت مي آفريند به دلیل نبود قوانینی انسانی در جهت حمایت از کودکان , میزان رشد اقتصادی پایین , تقسیم نا عادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادها طبقاتی شدیدی شده است فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است. کودکان را به صورت گسترده ای در معرض خشونت فقر , تجاوز و بردگی قرار داده است.جنگ و درگیری نیز بر مشقات کودکان به صورت وحشتناکی افزوده است.جنگ که یکی از کثیف ترین و نکبت بارترین پدیده هاست که دولتها گروهها و... به هزار و یک دلیل از گسترش دمکراسی و دفاع از میهن گرفته تا , تأمین امنیت و دستیابی به منابع زیر زمینی و ... به آن دست می زنند.

و برای بر افروختن و گسترش روز افزون آن تلاش می کنند. تا اهداف خویش را با هولناک ترین روشها به پیش ببرند. وبا وقاحت تمام آن را ستایش می کنند و حتی مقدس جلوه می دهند و انواع و اقسام ایدیولوژی ها , افکار و مذاهب را دست آویز خود می کنند! و با تمام شیوه های تبلیغاتی معمول و غیر معمول خوn از مدیای پر سر و صدا و نشریات و روزنامه های حلقه به گوش تا ماهواره و اینترنت و ایجاد رعب و وحشت و نا امنی سعی در موجه وضروری جلوه دادن آن هستند.و از آن طرف جهان صدای سوت کار خانه های اسلحه سازی گوش جهانیان را کر کرده است. که سودشان از جان میلیونها انسان مهمتر و با ارزش تر است و هر روزه در فکر به راه انداختن جنگی دیگر و افزودن هیزم به جنگهای دیگر است تا بازار خود را گرم تر و پر مشتری تر کنند.در این جنگها حتی از کودکان نیز استفاده می شود.

به طوری که بیش از 300 هزار کودک به عنوان سرباز جنگی هم اکنون در نقاط مختلف دنیا در حال نبرد و جنگ هستند.کودکان را برای کشتار و خونریزی تربیت می کنند و به جای محبت و دوستی قتل و جنایت را به آنها آموزش می دهند.متأسفانه کودکان و زنان بزرگترین قربانیان هر جنگی هستند. فقط در جنگ آمریکا علیه عراقبیش از یک ملیون هزار کشته بر جای گذاشته که بیش از 60% آن را زنان و کودکان تشکیل می دهند.در هر 2 دقیقه 1 کودک به علت جنگ ها و تعارضات داخلی و بین المللی جان می دهد.در چند سال اخیر بیش از 15 میلیون کودک مجبور به ترک خانه و کاشانه ی خود شده اند و از کشور خود به خارج از آن مهاجرت کرده اند. و در گیر مشکلات و معضلات فراوانی از جمله گرسنگی ,نبود سرپناه , نبود بهداشت و امکان تحصیل , آوارگی و زندگی در اردوگاه ها و چادرهای بدون امکانات شده اند.سالانه 7 میلیون کودک بی خانمان و 21 میلیون مجروح و معلول می شوند و بیش از10 هزار نفر به خاطر مین های ضد نفر جان خود را از دست می دهند.کودکانی که حتی فرق اسباب بازی را با مین و بمب نمی دانند قربانی جنایات قدرتها می شوند.

و از طرف دیگر همین کودکان مورد سوء استفاده و استثمار کارفرمایان و سرمایه داران و حکومتها هستند.وبه عنوان ارزان ترین و بی دردسرترین نیروی کار با کمترین دست مزد در سخت ترین و پر مخاطره ترین کارها بدون هیچ گونه حمایت مالی بهداشتی و جانی در محیط های نا سالم و پر خطر مجبور به بردگی می شوند.وسالهای کودکی آنان که باید صرف فرا گرفتن درس و دانش و بازی شود صرف تولید سود و ثروت برای ثروت اندوزان سود پرست و نظام های سود محور ونجات از چنگ گرسنگی و مرگ می شود.و سلامت و زندگی خود را قربانی بی عدالتی و ظلم می کنند.
طبق آمارهای سازمان جهانی کار بیش از 400 میلیون کودک در سرتاسر جهان در کارهای پر مشقت مشغول به کار هستند یعنی در حدود18% کودکان.این در حالی است که کار پر مخاطره کودکان طبق کنواسیونی که در 17/7/1999 توسط سازمان جهانی کار تصویب شد ممنوع می باشد.در جهانی که 100 کنسرسیون بزرگ 25% تمام مناسبات اقتصادی را در دست دارندو ثروت و دارایی برخی افراد و شرکتهای فراملیتی از در آمد سالانه ی بسیاری از کشورها و میلیونها انسان زحمتکش بیشتر است.در جهانی که به خاطرسود و منافع طبقاتی به خاطر دستیابی به نیروی کار و بازارهای بیشتر برای کالا و... حکومتها به کشتار , جنگ , ترور و استبداد و استثمار دست می زنند انتظاری بیشتر از این نیست.امروزه سرمایه داری به خون آشامی تبدیل شده است که حتی به کودکان زنان و هیچکس و هیچ چیز رحم نمی کند.وتنها چیزی که برای آن مهم است سود است و سود و سود.((ستمگری مبتنی بر سود جویی نه فقط ساختار اقتصادی جامعه سرمایه داری را تعیین می کند بلکه علاوه بر آن بر سرنوشت جامعه در کلیت آن نیز تأثیر هولناکی می گذارد.))

سوء استفاده های جنسی ,تجاوز و قاچاق کودکان یکی دیگر از مسایل ومشکلات روز افزون کودکان است. (که بعدا" راجب آن مفصل همراه آمار و ارقام خواهم نوشت).وظیفه ی مسلم هر حکومتی است که امنیت , زندگی سالم و امکان بهره مندی از امکانات بهداشتی , تحصیلی و رفاهی را برای همه ی شهروندان خود علی الخصوص کودکان فراهم کند در صورتی که حتی اولین نیازهای انسانی و حق حیات و زندگی نیز از آنها گرفته می شود.این آمارها فقط گوشه ی کوچکی از فجایع ظلمها نابرابری ها و اسثمار گسترده ای است که در این جهان وارونه اتفاق می افتد اينها همه دست آورد سرمايه داري لجام گسيخته و نظام متكي بر مالكيت خصوصي ست.این آمارها هر انسان شریفی را منقلب و قلبش را به درد می آورد و نا خودآگاه به او القا می کند که باید کاری کرد!؟!؟دیگر بیشتر از این نمی توان شاهد این همه ظلم , فقر و جنگ بود.برای بهبود این اوضاع و ساختن دنیایی بهتر , دنیایی آزاد , شاد و برابر , دنیایی پر از رفاه و خوشبختی دست بايد به کار شد. باید این مناسبت و این سیستم های انسان ستیز را از میان برداشت راهی به جز این نیست.جهان تشنه ی بدیلی قدرتمند است که هدف آن خوشبختی انسانها و برگرداندن کرامت و شرافت به انسان باشد.بدیلی که کودکان را انسان بشمارد و هر روز را برای آنان روز کودک بکند و حق آنان را محترم و برای آنان که مقدمترینند زندگی به دور از جنگ و فقر به دور از کار و گرسنگی به دور از تجاوز و خشونت و پر از رفاه و شادی بسازد.کودکان آینده سازان فرداها هستتند دیگر شایسته نیست که کودکان بیشتر از این تحقیر شوند شایسته ی جامعه ی انسانی نیست که کودکان مثل برده در آن کار کنند برای تحقق جامعه ای شاد , مرفه , آزاد و برابر باید مبارزه کرد باید جنگید باید متحد شد و اين كار مااست نه هيچ نيروي ديگري.

برای پیوستن به صفحه فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

زندان بی دیوار ...خاطره ای از زندان


 همیشه  بعد از هواخوری نیم ساعته زندان تو حیاط 20 متری با دیوارهای بلند و سیم های خاردار سر به فلک کشیدش که با سرعت عقب و جلو می رفتیم و به دنیای اون ور دیوارها فکر می کردیم وقتی به سلول بر می گشتیم و دور هم جمع می شدیم و خیال می بافتیم و نقشه می کشیدیم دوستی داشتیم که سالهای سال بود اونجا بود و تو هفته فقط یه روز می اومد تو هواخوری و وقتی همه از آرزوهاشون می گفتند و از آزادی و فرار و خونه و ماشین تا مشروب و مخدر و زن و بچه و...
اون نگاهی به ما می کرد و با خنده تلخی آروم می گقت : 
زندان فقط یک چهار دیواری نیست همه جا دیوار هست بیرون هم زندان فقط یه کم بزرگتر من فقط یه آرزو دارم 
که روزی برسه که وقتی قدم بر میدارم هیچ دیواری جلوم نباشه !
ما خندیدیم و گذشت ... 
و امروز  در هر قدمی که بر میدارم سنگینی دیوار رو حس می کنم و می فهمم که دیوار چیه و زندان واقعی چیه !

وقتی قدمهات رو یه دیوارکاگلی بند میاره تو یک زندان بی دیوار ...

از فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی www.facebook.com/nshaho
برای پیوستن به صفحه فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید

زیمباوه سلام !!! دلار 4000 تومان را هم پشت سر گذاشت ...


همه چی آرومه / همه چی تأمینه

این چقدر خوبه که / قیمتا پایینه!
همه چی آرومه / مسولا خوابیدن
شک نداری دیگه / تو به اوضاع من
همه چی آرومه / من چقدر خوشحالم
...صد تومن تو جیبم / به خودم می بالم!
تو داری می میری / ازچشات معلومه
من فقط بیکارم / همه چی آرومه
بگو این آرامش / تا ابدپابرجاست
بگو از یارانه / این تورم بی جاست


برای پیوستن به صفحه فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۲۷, یکشنبه

اگر از نژاد پرستی متنفرید اگر اهل سینما فیلم شعر و مسایل روز هستید به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی بپیوندید


برای ورود به صفحه فیسبوک کلیک کنید 
نوشتن یعنی بودن....
دوستان عزیز به صفحه شخصی من "فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی بپیوندید" و مرا از نظرات انتقادات و پیشنهادات خود آگاه کنید و در اداره هرچه بهتر این صفحه یاری دهید می توانید هر روز مطالب جدید در باره مسایل روز مسایل اجتماعی هنری وسینما را در این صفحه مشاهده کنید

 منتظر حضورگرم شما دوستان عزیز در صفحه "فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی بپیوندید" هستم باتشکر ...


بعد مدتها تصمیم گرفتم که دوباره نوشتن را شروع کنم تا بتوانم حرفهایم دلتنگیهام و همه اون چیزهایی که قلب و ذهنم باهاشون درگیرند را روی کاغذ بیارم ( البته از نوع دیجیتالیش )
دیگه از تماشاچی بودن خسته شدم دلم می خواد فریاد بزنم دلم می خواد دلتنگیهام و حرفام رو با بقیه تقسیم کنم.
می خوام هرچی فکرم رو مشغول میکنه تو صفحه بزارم و باشما درمبان بزارم
دوستان عزیز منتظر نظرات انتقادات پسشنهادات و همفکریهای شما هستم.
به امید فردایی بهتر...

من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم
مغز من
هنوز لبریز از صدای وحشت پروانه ایست که اورا
در دفتری به سنجاق مصلوب کرده بودند ...

برای ورود به صفحه فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید باتشکر

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

صفحه فیسبوک نژادپرستانه و توهین آمیز " فارس سگ " را ریپورت کنید !

دوستان عزیز لطفا این صفحه نژادپرستانه ( فارس سگ ) را ریپورت کنید نباید به این نژاد پرستها فرصت داد بین انسانها دیوار بکشند و آنها را با هم دشمن کنند به خاطر منافع شخصی خودشان انسانها با هم برابرند و هیچ انسانی از انسان دیگری برتر نیست
نژاد فقط یک نژاد نژاد انسانی !
به اشتراک بزارید تا دوستاتون هم ریپورت کنن
لینک پیج >>>> http://www.facebook.com/itfars.farsdog <<<<

آموزش ریپورت :

برای ورود به صفحه فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

چگونه تایم لاین فیسبوک را غیر فعال کنیم !

سال ۲۰۱۱ را شاید بتوان به نوعی سال تغییرات اساسی در شبکه های اجتماعی دانست . شاید مهمترین اتفاق سال ۲۰۱۱ برای شبکه های اجتماعی ، اضافه شدن یک نام دیگر بود . گوگل پلاس محصول قدرتمندترین شرکت اینترنتی دنیا یعنی گوگل به جمع فیسبوک ، توییتر و شبکه های اجتماعی کوچک و بزرگ دیگر پیوست .
هر کدام از این شبکه ها تغییرات زیادی در این سال داشتند . اما مهمترین تغییر در این بین را شاید بتوان به فیسبوک نسبت داد . ظاهری جدید و با امکانات جدید به نام Timeline که با اضافه شدنش به فیسبوک دیگر شما محدودیتی در مرور استتوس آپدیت های قبلی خود نخواهید داشت . البته این تنها بخشی از توانایی های تایم لاین است .
اما هر تغییری موافقان و مخالفان خود را دارد . برخی کاربران به هیچ وجه از این تغییرات فیسبوک استقبال نکردند و به هر شکل در صدد بازگشت به ظاهر قبلی فیسبوک هستند . اگر شما هم از دسته مخالفان Timeline هستید ، به شما پیشنهاد میکنیم تا این مطلب را از دست ندهید . در این مطلب به شما خواهیم گفت که چگونه Timeline را در ۳ مرورگر کروم ، فایرفاکس و سافاری ، غیر فعال کنید .

۱- فایرفاکس :
ابتدا از منوی نارنجی رنگ Firefox ، آیتم Add-ons را انتخاب کنید .
اکنون مدیر افزونه های فایرفاکس باز میشود . در قسمت جستجو ، عبارت user agent switcher را تایپ کرده و کلید اینتر را بزنید . پس از اینکه فایرفاکس افزونه را پیدا کرد ، دکمه Install را از سمت راست ردیف آن کلیک کنید .
هنگامی که افزونه به صورت کامل نصب شد ، یک بار فایرفاکس را باز کرده و ببندید . اکنون روی نوار ناوبری فایرفاکس راست کلیک کرده و گزینه Customize را انتخاب کنید ( نوار ناوبری یا Navigation Bar به همان نواری گفته میشود که دکمه های Back ، Forward ، آدرس بار و سرچ باکس درون آن قرار دارد ) . پنجره ای جدید باز میشود . از داخل این پنجره آیتم User Agent Switcher را گرفته و روی نوار ناوبری رها کنید تا آیکون آن نمایش داده شود .
اکنون روی آیکون این افزونه کلیک کرده از منوی Internet Explorer گزینه Internet Explorer 7 را انتخاب کنید .
اکنون دوباره فیسبوک بروید . مشاهده میکنید که دیگر خبری از تایم لاین فیسبوک نیست و همه چیز به حالت قبل باز گشته است .

۲- کروم :
روش غیر فعال کردن تایم لاین فیسبوک از طریق کروم بسیار ساده است . ابتدا از طریق استارت منو روی آیکون کروم راست کلیک کرده و گزینه Properties را بزنید . در پنجره باز شده به تب Shortcut بروید و کد زیر را به آخر محتوای تکست باکس Target اضافه کنید . البته یادتان باشد یک بار کلید اسپیس را برای ایجاد فاصله بین محتوای فعلی و کدی که اضافه میکنید ، بزنید .
برای ویندوز ویستا و ۷ کد زیر را وارد کنید :
--user-agent="Mozilla/4.0 (compatible; MSIE 7.0; Windows NT 6.0)"
برای ویندوز XP نیز از کد زیر استفاده کنید :
--user-agent="Mozilla/4.0 (compatible; MSIE 7.0; Windows NT 5.1)"
پس از وارد کردن کد ، دکمه OK را بزنید .
حالا دوباره به فیسبوک بروید . دوباره همان حالت قبلی را مشاهده خواهید کرد و اثری از تایم لاین نخواهید دید .

۳- سافاری :
روش غیر فعال کردن تایم لاین در سافاری از کروم هم ساده تر است . تنها کافیست سافاری را باز کرده و کلید Alt را یک بار بفشارید تا منوها به نمایش در بیایند . از منوی Develop ، زیرمنوی User Agent را انتخاب کرده و سپس گزینه Internet Explorer 7 را انتخاب کنید .
تمام شد ! دوباره به فیسبوک بروید و با همان ظاهر قبلی شروع به کار کنید .


برای ورود به فیسبوک صفحه فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

اعدام جنایتی بر پیشانی حکومتها !

اعدام یکی از مجازاتهایی است که حکومتها از هزاران سال پیش به آن دست می زند اعدام به عنوان یکی از مجازاتهای قانونی در بسیاری از کشورهای دنیا(اکثر کشورهای در حال توسعه و کشورهایی که از لحاظ رشد اقتصادی و آزادی در سطح پایین قرار دارند و فاقد جوامعی دمکرات هستند ) به رسمیت شناخته شده و هر روزه انسانهای متعددی در اقسا نقاط دنیا به اعدام محکوم شده و یا می شوند. اعدام به عنوان یک نوع مجازات باز دارنده ویا مجازاتی مستحق فرد متهم معرفی می شود. اما آیا واقعا” این طوراست؟
با دیدی باز و عمیق می توان نتیجه گرفت که نفس وجود قوانین و مجازات ها برای جلوگیری از هرج ومرج و برقراری نظم و امنیت و مجازات افراد قانون شکن و دفاع از حقوق افراد است. ولی برقراری مجازات اعدام چه قدرمی تواند به این هدف کمک کند؟
اعدام در خیلی از کشورها نه فقط برای قاتلین ومجرمین خطرناک بلکه برای بسیاری از جرمهای دیگر مانند: فحشا قاچاق مواد مخدر توهین به مقدسات مجرمان سیاسی و… استفاده می شود. که برطبق آمار اعدام هایی که به خاطر ارتکاب به قتل در دنیا اتفاق می افتد در صد کمی از کل اعدامها را شامل می شود و ما حتی اگر این فرض را قبول کنیم که مجازات قتل و جنایت اعدام است پس سایر اعدامها چه می شود؟
زنی که به خاطر فقر و شرایطی که اجتماع برایش به بار آورده مجبور به تن فروشی می شود آیا مستحق اعدام است؟ آیا این خود جامعه نیست که مستحق مجازات است؟ انسانی را به خاطرعقیده اش و زن و مردی را به خاطر رابطه ی آزادانه ای که با هم داشته اند اعدام می کنند. آیا این است قانون؟ فردی را که به خاطر فقر و بیکاری مجبور به قاچاق مواد شده است اعدام می کنند. این است برقراری امنیت؟ جوانی را به خاطر فریاد حق طلبانه اش اعدام می کنند . این است عدالت؟ و…
با بررسی علل اعدامهایی که صورت می گیرد می توان فهمید که در صد قابل توجهی از اعدامهایی که صورت می گیرد به خاطر حفظ منافع طبقه حاکمه و به خاطر نبود آزادی و وجود دیکتاتوری حاکم بر جامعه و استمرار این فضا است که به اجرا در می آید.
نبود قوانینی انسانی در جامعه باعث شده که حتی رابطه ی شخصی و خصوصی بین دو نفر جرم شناخته شود وتا پای اعدام برود. نبود قوانینی برای دفاع از آزادی عقیده باعث شده بسیاری از زنان و مردان آزادی خواه و عدالت خواه بالای چوبه های دار بروند.نبود رفاه و حداقل امکانت رفاهی برای اکثر مردم که وظیفه ی اولیه ی هر حکومت فراهم کردن حد اقل معیشت رفاه و در اختیار گذاشتن امکانات رفاهی برای تمامی شهروندان است باعث گسترش جرم و جنایت شده است وحکومتها با برپا کردن چوبه های دار در صدد جبران این ضعف خود هستند.
اعدام یکی از شنیع ترین اعمالی است که بشریت در قرن حاضر به آن دست می زند اعدام حتی از قتل نیز وحشتناک تر است. اعدام خود به معنای عمدترین قتل عمد است. وخود کسانی که بساط اعدام را می چینند قاتل هستند. کسانی که تصمیم می گیرند در یک روز خاص با ابزارهای متفاوت(تیر دار سنگسار اتاق گاز صندلی برقی و…) جان انسانی را بگیرند خود نیز مرتکب جنایت شده اند. آیا آنان نیز باید اعدام شوند؟.
هیچ فرد وفکر و ایدولوژی و سیستمی به هیچ دلیل و منطقی حق ندارد که انسانی را از زندگی کردن محروم کند. به قول یکی از نویسندگان تنی به جهانی و جهانی به تنی می ارزد. جان انسان از هر چیزی با ارزش تر است.امروز که انسان به پیشرفتهای فراوانی دست یافته و بیشتر از هر زمان دیگری ثروت و رفاه در اختیار دارد. امروز که انسان پس از هزاران سال به نوین ترین و مدرن ترین روشهای تربیتی و آموزشی رسیده است و امکان آموزش و استفاده از امکانات رفاهی برای همه ی انسانها میسر است اعدام دیگر نمی تواند جایی داشته باشد.
اگر اعدام برای مجازات و در امان ماندن جامعه از خطر جرم و جنایت است. باید در نظر داشت برای داشتن جامعه ایی امن و سالم باید کارهای دیگری کرد و ریشه ی جنایت را خشکاند.همه ی ما می دانیم که اکثر قتل ها به دلیل فقر گسترده ی موجود در جامعه تبعیض و نابرابری وجهل و خرافه (مانند قتل های ناموسی) اتفاق می افتد.
اگر قرار است که جامعه امن شود باید ریشه ناامنی که استثمار طبقاتی ست را خشکانى باید برای همه ی انسانها فرصت آموزش را فراهم کرد باید به آنها نشان داد که می توان آزاد زندگی کرد می توان مرفه زندگی کرد می توان شاد بود می توان خرافه و خرافه پرستی را کنار گذاشت می توان ستم طبقاتی را بر انىاخت و می توان جامعه ای انسانی و آزاد و برابر داشت.
بسیاری استدلال می کنند اگر مجازات اعدام لغو شود جرم و جنایت در جامعه افزایش می یابد. این گفته هیچ گونه پایه ی علمی و منطقی ندارد.. بر طبق آمار در کشورهایی ( ایران چین آمریکا و…)که بیشترین آمار اعدام را دارندبیشترین آمار جنایت و قتل را نیز دارا هستند در صورتی که در بسیاری از کشورهای دیگر مانند : سوید سویس آلمان و…که در آنها مجارزات اعدام مدتهاست لغو شده است آمار قتل و جنایت کاهش چشم گیری داشته است چون در این کشورها بسیاری از نیازهای اولیه ی انسانها فراهم شده و بسیاری دیگر از آزادی های انسانها محترم شمرده می شود.( البته نه به لطف حکومتها بلکه به خاگر سالها مبارزه ی مردمان آن)
اعدام ابزاری در دست حکومتهاست برای ایجاد رعب و وحشت و کمک به حیات آنها و حفظ مناسبات تولید و از میان برداشتن مخالفان خود. امروز بشریت متمدن به این نتیجه رسیده است که اعدام خود نیز جنایتی از پیش تعیین شده است و جامعه ای که خود مرتکب جنایت می شود نمی تواند جامعه ای سالم باشد. برای ساختن جامعه ای آزاد مرفه و برابر ما نیاز به قوانینی انسانی داریم نیاز به سیستم اقتصادی انسان محوری داریم که هدف آن خوشبختی و رفاه انسانها باشد نه چپاول و ظلم و ستم به آنها.نیاز به سیستم آموزشی داریم که مروج خرافه و جهل نباشد و امکان آموزش تمام افراد میسر باشد نیاز به دستگاه قضایی داریم که با مجرمان به عنوان انسان برخورد کند و حق آنها را پایمال نکند و باید این سیستم در فکر بازگرداندن مجرمین به آغوش جامعه باشد نه حذف آنان. باید فکر تربیت و بازسازی آنها باشد. و این سیستم نباید مجازات را به عنوان تنبیه صرف بلکه به عنوان راهی برای اصلاح به کار برد و سعی و تلاشش در راه کمک به مجرمین باشد.
انسان آنقدر شعور و توانایی دارد که بتواند به جای از بین بردن انسانی اورا اصلاح کند. در شأن جوامع انسانی نیست که جنایت و قتل را که همگی از بیماری ها مشکلات کمبودها و نارسایی های موجود در جامعه است را با جنایت پاسخ دهد. هیچ انسان آزاد اندیشی نمی تواند این مجازات وحشیانه را به نفع جامعه بداند. این یک جنایت علیه بشریت و پایمال کردن حقوق انسانی افراد است و مهر تأیدی است بر نقض حقوق بشراست.
ما خواهان لغو بدون قید و شرط مجازات اعدام با هر توجیهی هستیم. ما جامعه ای می خواهیم که در آن انسانها شاد و مرفه باشند آزاد باشند از فرصتهای برابر برخوردار باشند ما جامعه ایی می خواهیم با قوانین انسانی قوانینی که انسان و انسانیت پایه و اساس آن باشد و این جامعه جز جامعه این انسانی چیز دیگری نمی تواند باشد برای ساختن این جامعه باید مبارزه کرد باید تلاش بی وقفه کرد همانطور که مارکس می گوید:
مجازات مرگ یک وسیله ترور است ، وهیچ نمونه ای از عمل حق طلبانه نیست.


۱۳۹۱ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

سوشیانت ( داستان کوتاه برای کودکان )

تو یه جای دور یه شهر زیبا بود پر از آدمای شاد و خوشبخت.آدمهاییی که همیشه شاد بودند و خوشحال.تواین شهر کسی بی سر پناه نبود گرسنه نبود.همه آزاد آزاد بودند.هر چی داشتن مال همه بود.نه زندان بود نه اعدام نه ظلم بود ونه تبعیض.همه آزاد بودند و برابر.
تو این شهر قشنگ مادر بزرگ مهربونی بود که چند تا نوه داشت.مادر بزرگ هر روز با نوه هاش می رفت بیرون شهر.توی یه دشت بزرگ و سرسبز که پر بود از گلهای زرد و قرمزپر از رنگهای قشنگ پر از پرنده های زیبا و آواز خوان پر از درختایی که با لونه های پرندگان تزیین شده بود و سایه شون دشت فرش کرده بود. مادر بزرگ قصه ی ما همیشه می رفت پای یکی از این درختها که سرو بلند قامتی بود و ساعتها اونجا می نشست.زیر این درخت یه قبر بود!که مادر بزرگ همیشه کنار اون می نشست وباهاش درد ل می کرد!
یکی از روزها یکی از نوه ها ازش پرسید:
_مادر بزگ چرا شما همیشه میاید اینجا؟چرا همیشه واسه این قبر گل می آرید؟و باهاش ساعتها حرف میزنید مگه می شه با قبر حرف زد؟
مادر بزرگ تبسمی کردو دستی به سرش کشید .تو فکر فرو رفت به نوه ش نگاهی کرد و گفت:
دختر گلم بیا اینجا بشین تا برات قصه ی این قبر رو بگم.مادر بزرگ بقیه ی نوهاشم دور خودش جمع کرد.نوه های مادر بزرگ با شور و شوق دورش حلقه زدند و مادر بزرگ شروع کرد به گفتن قصه ی قبر.سالها پیش که هنوز شما به دنیا نیومده بودید و پدر مادراتونم به دنیا نیومده بودند زندگی ما جور دیگه ای بود. اون وقتا شهر ما این طوری نبود.ما زندگی خیلی سختی داشتیم.تو شهر اژدهای وحشتناکی زندگی می کرد که شهر در تصرف اون بود و با تعداد زیادی از مزدوراش در شهر حکمرانی می کردند.و برای خودشون حکومتی به پا کرده بودند. وبا شهر کاری کرده بود که پر شده بود از فقر و گرسنگی پر از نکبت و بدبختی. بچه های شهر مجبور بودند مثل بزرگتراشون از صبح تا شب کار کنند.شهر پر شده بود از قتل و جنایت پر از ظلم و بیداد.اژدها مالیاتهای سنگینی از مردم می گرفت.مردم هر چی کار می کردند باید دودستی تقدیم مأمورای مالیات می کردند.مرد نمی تونستند دسترنج خودشون بخورند.اژدها به کمک مالکای بزرگ و پولدارای شهر هست و نیست مردم غارت می کرد.حتی نمی ذاشت مردم شاد باشند خوش باشند. هر کی هم زیر بار حرفاشون نمی رفت تو سیاه چاله هاش اون قدر شکنجه می شد تا از پا در بیاد.کسی جرأت نداشت راجب ظلم اژدها حرفی بزنه و اونقدر مردم ترسونده بود که مردم می گفتند همه جا مأمورای اژدها هستند حتی دیوارها هم مأ مورای اژدهان!
اون وقتا تو همسایگی ما یه پسری زندگی می کرد به اسم سورن.سورن قد کوتاهی داشت لاغر بود دستاش همیشه پینه بسته بودند.موهای وزوزی داشت چشمای درشت و بینی بزرگی داشت.قیافه ی جذابی نداشت ولی قلبی داشت به پاکی گلها به وسعت تموم دنیا مهربونیش اندازه نداشت.تنها زندگی می کرد تو بچگی پدر مادرش از دست داده بود. صبح تا شب تو مزرعه ی یکی از مالکای بزرگ کار می کرد.من و سورن عاشق هم بودیم قرار بود با هم ازدواج کنیم.اون همیشه برام از امید می گفت از روزی که دیگه اژدها نباشه. روزی که آدما شاد و سیر باشند روزی که برابری حاکم باشه و کسی به کسی ظلم نکنه. بچه ها شاد و خندان باشند دیگه کسی نباشه زحمتای مردم چپاول کنه.از روزی حرف می زد که دیگه سیاه چاله و شکنجه نباشه اعدام نباشه ترس و وحشت نباشه آدما هر طوری دوست دارند زندگی کنند. کسی بهشون زور نگه اونارو مجبور به کاری نکنه که دوست ندارند.
سورن همیشه برام از کسی حرف می زد به نام سوشیانت.سوشیانت کسی بود که رویأهای سورن به واقعیت تبدیل می کرد. اون نجات دهنده ی مردم بود کسی که مردم همیشه منتظر اومدنش بودند.کسی که قرار بود روزی از پشت کوه ها بیاد و اون ها رو از ظلم اژدها نجات بده. مردم برای اومدن سوشیانت دعا می خوندند,نذر می دادند, قربانی می کردند و شب و روز انتظار اومدنش می کشیدند. سورن هم همیشه از اومدن سوشیانت حرف میزد از اینکه آزاد می شیم از اینکه بساط ظلم و ستم رو بر می چینه و به جاش حکومت عدالت و آزادی را به پا می کنه. میگفت اون موقع ما می تونیم زندگی شاد و عاشقانه ای رو شروع کنیم.تا اینکه یک روز تو میدون شهر خبری پیچید قرار بود یکی از مخالفان اژدها رو تو میدون گردن بزنند.مردم زیادی جمع شده بودند همه با هم پچ پچ می کردند ترس همه جارو گرفته بود دلهره ی عجیبی داشتم. ناگهان چند نفر که شباهتی به انسان نداشتند و هیکلاشون آدم یاد غول ها می انداخت و همشون لباسهای یکرنگی داشتند و جلوی صورتاشون پوشونده بودند وارد میدون شدند و همراه خودشون زنی دست و پا بسته آوردند.زن بلند قدی بود که اون قدر شکنجش داده بودند که تمام بدنش جای زخم و خون بود نمی تونست راه بره یکی از مأمورها موهاش گرفته بود و رو زمین می کشید. مو بر اندامم راست شده بود.اون به تخته ی بزرگی که روی سکوی میدان بود بستند.خیلی ترسیده بودم تو آغوش سورن خودم مخفی کرده بودم .سورن مثل آتش بر افروخته بود و همش زیر لب با خودش حرف می زد.
برای یک لحظه برق شمشیر چشمام زد کار تموم شده بود سرش رو قطع کردند خیلی وحشتناک بود دست و پاش هنوز تکان می خورد همه جارو خون گرفته بود بچه ها گریه می کردند و مادراشون به زور اونا رو آروم می کردند.سرش افتاده بود گوشه ای از سکو تمام بدنش غرق خون شده بود.مردم سراشون پایین انداخته بودند کسی جرأت حرف زدن هم نداشت.اژدها خنده ی ترسناکی می کرد صداش تموم میدون می لرزوند..ناگهان سورن ازم جدا شد و به طرف مأمورها دوید و شروع کر به فریاد زدن.همش فریاد می زد مرگ بر ظلم , مرگ بر اژدها.بدنم مثل بید می لرزید نمی تونستم تکون بخورم.مأمورا تعدادشون خیلی زیا بود با سورن درگیر شدند یکی از مأمورا ضربه ی به سرش زد و اون نقش بر زمین کرد. دنیا جلوی چشمم سیاه شد هر کاری می کردم مردم نمی ذاشتند برم پیشش می گفتند تو رو هم می کشند.سورن دست وپا بسته با خوشون بردند.همه ی آرزوهام نقش بر زمین شده بود. یعنی اون زندست؟ زنده می مونه؟دوباره می تونم ببینمش؟شب و روز کارم شده بود گریه و زاری دیگه نه می تونستم غذا بخورم نه با کسی حرف بزنم. تا اینکه یک روز بهم خبر دادند که سورن قرار تو می دون شهر جلوی همه از اژدها طلب بخشش کنه و از کارش ابراز پشیمانی بکنه.هیچ کس باورش نمی شد سورن بخواد این کار بکنه!مردم می گفتند اژدها اون به زور شکنجه به این کار راضی کرده .راستش منم با تموم غم و ناراحتیم خوشحال شدم آخه نمی خواستم فکر از دست دادن سورن بکنم.تا اینکه روز موعود فرارسید میدون پر از مردم شده بود دیگه جای سوزن انداختن هم نبود.همش آرزو می کردم سورن حالش خوب باشه و هر چه زودتر اون آزاد کنند.تو همین فکرا بودم که با صدای تبل بزرگ از جا پریدم از دور سربازهای اژدها رو دیدم که تخت بزرگی بر دوش داشتند اژدها هم اومده بود که خیمه شب بازیش تما شا کنه.از اون طرف تو مردم غلغله ای شد اوناهاش آوردنش بغض گلوم فشرد.نه این سورن من نبود.چه قدر ضعیف شده فقط پوست و استخونش مونده بود.تمام بدنش جای شکنجه بود همه جاش کبود شده بود از سر انگشتاش خون می اومد بی اختیار زدم زیر گریه اشکام تمام صورتم خیس کرده بود.چشمام بی اختیار دنبال سورن می رفت.
اژدها شروع به حرف زدن کرد.از قدرت و عظمتش برای مردم گفت از اینکه هر کاری بخواد می تونه بکنه و اگه کسی پاش از گلیمش درازتر کنه حسابش می رسه.همه ی حواسم به سورن بود . اونم داشت من نگاه می کرد.به زور می تونست چشماش باز نگه دار از تو چشاش یه دنیا عشق و محبت می دیدم.نگاش دریایی از احساس ولطافت بود.چه قدر دوست داشتم تو آغوشم بود و می تونستم گرمای بدنش حس کنم.مردم با هم پچ پچ می کردند یعنی سورن چی می خواد بگه.
دست و پای سورن باز کردند و اونو بالای سکو بردند بالای تخته ای که اونجا بود و به همه جای میدون دید داشت.به زور سر پا ایستاده بود. همه جارو سکوت وحشتناکی گرفت.سکوت عجیبی بود.سورن مکسی کرد همه جارو به آرومی نگاه کرد.ومثل طوفان سکوت شکست شروع به فریاد زدن کرد مثل رعد و برق می غرید: مردم تا کی می خواید این ظالم بهتون ظلم کنه تا کی می خواید حقتون پایمال بشه بپا خیزید مرگ بر ظلم , که یک دفعه مأمورا بهش حمله ور شدند در یه چشم بر هم زدن تمام بدنش پر کردند از تیر و نیزه . سورون رو زانوهاش افتاد و از سکو به پایین پرتاب شد.مردم که مدتها از ظلم اژدها خسته شده بودند حرفای سورن براشون تلنگری بود.یکی می گفت راست می گه تا کی باید این ظلم تحمل کنیم یکی می گفت ما دیگه چیزی برای از دست دادن نداریم یکی دیگه می گفت ما اونارو شکست می دیم. دیگری فریاد می زد مرگ بر ظلم تا اینکه مردم مثل سیل جاری شدند و از هر طرف به سمت مأمورا حمله ور شدند.منم هر طور بود می خواستم خودم به سورن برسونم.مردم شور و هیجان عجیبی داشتند.ازهرچی دم دستشون بود به عنوان سلاح استفاده می کردندهر طوری بود خودم به سورن رسوندم اون تو آغوشم گرفتم بدش لت و و پار شده بود خونش با اشکام در هم آمیخت.بهش گفتم سورن چرا این کار کردی مگه نمی گفتی یه روزی سوشیانت میاد ومارو نجات می ده.لبخندی زد و گفت :"سوشیانتی در کار نیست.سوشیانت دروغی بیش نیست.نگاه کن سوشیانت همین مردمند".تو میدون غوغا بود مردم قیام کرده بودند. با داس و بیل و سنگ و چوب و... به جون مأمورا و اژدها افتاده بودند.درگیری شدیدی بین مردم و مأمورا درگرفته بود. ولی هیچ چیز نمی تونست جلوی مردم بگیر خیلی از مأمورا و مردم کشته شدند خیلی ازمأمورا فرار و بقیشون هم تسلیم شدند.فقط مونده بود اژدها,انگار خیال تسلیم شدن نداشت.مردم دلیرانه با اون می جنگیدند باورم نمی شد این همون مردم باشند! پیر و جوان زن و بچه از هر طرف به جنگ اون رفته بودند اون قدر باهاش جنگیدند تا بالاخره اون از پا در آوردند.چشماش از حدقه در اومده بود همه جا رو خون سیاه اژدها گرفته بود دیگه کارش تموم بود نا گهان اژدها نعره ای کرد با تموم سنگینی و بزرگیش نقش بر زمین شد.دیگه اژدهایی در کار نبود.مردم اون نابود کرده بودندونعش گندش تمام میدون گرفته بود. سورن هنوز تو آغوشم بود اونم مثل من پایان کار اژدها رو تماشا می کرد.به زور نفس می کشید از همه جاش خون می اومد ولی داشت می خندید سرش تو آغوشم گرفتم .با صدای بریده بریده و ضعیف باهام حرف می زد.من فقط گریه می کردم نمی تونستم باور کنم جلوی چشام داشتم پر پر شدنش می دیدم.و نمی تونستم کاری بکنم.آخرین حرفاش هیچ وقت یادم نمی ره:" ظلم مرد. ما پیروز شدیم .قول بده بمونی و رویاهامون ببینی .دوست دارم برای همیشه".
چشماش رو بست و برای همیشه به خواب فرو رفت. . فقط من موندم و خاطرات اون و قولی که بهش دادم.سورن همیشه می گفت اگه روزی مردم من تو این دشت دفن کنید و بالای سرم یه درخت سرو بکارید.اون روز تلخ ترین و شیرین ترین روز زندگیم بود.اون روزها مردم شور و هیجان عجیبی داشتند. همه جا رقص و پایکوبی بود همه خوشحال و شاد بودند.همه شب و روز بدون خستگی به ساختن شهر مشغول بودندسیاه چاله هارو خراب کردند. چوبه های دار آتیش زدند سلاحها رو کنار گذاشتند و به جاش به هم دیگه مهر و محبت هدیه کردند.مردم خودشون با هم شهر اداره کردند با کمک هم. وبرای برقرای عدالت و آزادی تلاش کردند .تا امروز ما ثمرش ببینیم تا امروز من بتونم رویای سورن ببینم.
مادر بزرگ سوشیانت چی شد؟
عزیزم سوشیانتی در کار نبود سوشیانت افسانه ای بیش نبود.ما اون روزها هم ظلم از بین بردیم و هم افسانه ی سوشیانت به خاک سپردیم.از اون روز مردم فقط به خودشون به کمک و اتحادشون به بازوهاشون به ارادشون باور دارند..
دیگه هوا داشت تاریک می شد ما در بزرگ نوه هاش جمع کرد و با هم به شهر برگشتند. از اون روز نوه ها هم برای اون قبر گل می آوردند...


برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

حمله موشکی اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته ای ایران !

لحظاتی پیش خبرگزاری های مهم جهان در خبری فوری اعلام کردند حمله مشترک اسرائیل و آمریکا به مراکز هسته ای ایران که ماهها برای آن برنامه ریزی و تمرین کرده بودند آغاز شده و هم اکنون صدای انفجارهای بزرگی در نقاط مختلف ایران به گوش میرسد ایران که در تعطیلات نوروز به سر می برد و امروز 1 آوریل روز طبیعت ( 13 بدر ) نام دارد به شدت غافلگیر شده است هواپیماهای جنگی و پیشرفته آمریکا و اسراییل بر فراز آسمان ایران در حال پرواز و بمباران نقاط استراتژیک هستند تفنگدارهای آمریکایی در حال درگیری های شدیدی با نیروهای سپاه پاسداران هستند درگیری ها به تمام نقاط مرزی کشیده شده و تلفات سنگینی به جای گذاشته و در بسیاری نقاط نیروهای آمریکایی در حال پیشروی هستند تجهیزات الکترونیکی ایران از کار افتاده و ناوهای جنگی آمریکا و اسرائیل در خلیج فارس در حال جابه جایی نیرو و مهمات هستند تا کنون خبری از آمار تلفات مخابره نشده است اما کارشناسان تخمین می زنند که  هزاران کشته و زخمی تلفات به جای گذاشته باشد
ارتش آمریکا و اسرائیل درحال پیاده شدن در مرزها و حرکت بسوی پایتخت هستند ارتش سپاه بسیج و یگانهای زره پوش در حال اعزام نیروهای خود به مرزها و سنگربندی در شهر ها هستند بسیاری از مردم در مسافرت به سر میبرند و هنوز هیچ اطلاعی از این اتفاق ندارند و مردم بسیاری نیز سراسیمه در حال فرار از شهرها هستند راه بندان های بزرگی ایجاد شده است ارتش در پیامی فوری از مردم خواسته به پایگاه های محلات بروند و برای جنگ آماده شوند ...

13 بدر مبارک روز خوبی داشته باشید ...


برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

احساسی کوتاه...

خانه ای خواهم ساخت
از جنس آب های زلال
و شن های روان
ازجنس ابرهای دلگیر
و بادهای یاغی
چیزی شبیه تو از جنس تو
زندگی از نگاه تو آغاز می شود
وکنار تو جرات زیستن پیدا می کند
قلبم پناه پرنده ایست زخمی
مصلوب شده به طنین صدایی غریب
که خود را در تو جستجو می کند
و با تو معنای زیستن پیدا می کند
بشکن در این قفس را
که عشق را نتوان در بند کرد
                                      ...


برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید

۱۳۹۱ فروردین ۸, سه‌شنبه

من و پنجره

آسمانی نمناک و کاغذی خط خطی
زندگی باریدن گرفته است
بوی تندش زیستن را فریاد می زند
قطره ها مسلسل وار خود را به پنجره می سایند
و پنجره با صدایی لخت و بریده بریده مرا به مهمانی ابرها دعوت می کند
چیزی از این سوی تاریکی مرا به سوی پنجره هدایت می کند
چه حس غریبی ست پنجره!
خط خطی های کاغذ می گن
پنجره دریچه ایست برای نجات و رهایی
طغیان دیوار است به عشق آزادی
ومن تازه فهمیده ام
از پنجره و دیوار از خط خطی های کاغذ
که حضور تو اثبات بودن من بود
***
من و پنجره
آسمانی نمناک و گونه هایی تر
دلم گرفته دلم تنگه
دلتنگ پروازی دوباره شاید
همسفر قاصدکها سواربال خیال
پروازی تا سرزمین رویاهایم شاید
تا سرزمینی که جایی دیگریست
دنیای برای احساسی نو برای نفسی عمیق
پنجره باز مرا فرا می خواند
دیگه وقتشه...
***
من و پنجره
دنیایی خط خطی و زندگی وارونه
از پشت پنجره با گونه هایی تر آسمان خیس را تجربه کردن چه غنیمتی است
زایش رنگین کمان را در عشق بازی خورشید و باران پاییدن چه لذتی است
من از آسمان و باران از ابرها و خورشید
از پنجره ایی که نور از آن خزیدن گرفته بو یاد گرفتم
که اشکهایم را با نگاه تو بیامیزم و عشق را لمس کنم
....


۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

اتاق من ...

آدمای خسته
خیابانی شلوغ و بی انتها
کوچه ای باریک و خلوت
خانه ای سرد و خسته بوی آشنا می دهد
اتاقی کنج این خانه می کند زندگی
که غاریست برای پناه فراموش شدگان
میزی شکسته و صندلی که پای ایستادن ندارد
کاغذای مچاله و قلم های نیمه جان
دیواری زخم خورده ی قابی شکسته
پنجره ای رو به نا کجا که از نور پر شده
و من که تکرار بی امان غربتم
***
آدمای خسته
خیابانی شلوغ و بی انتها
کوچه ای باریک و خلوت
خانه ای سرد و خسته بوی آشنا می دهد
روی دیوار خط نوشته ای میلادش را جشن گرفته است
و یواشکی زمزمه می کند :
سکوت چه زیباست
وقتی که فریاد خموشیست
تنهایی چه موهبتی ست
وقتی که با تو بودن حس وحشتزای بی تو بودن است
و مرگ چه بشارتیست
وقتی که زندگی عذابی ست بی پایان...


برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید 

۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

عیدی من برای دوستان عزیز ترانه جدید احسان خواجه امیری با عنوان "تحویل بهار"

نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی ، بهاری باش که برویانی . . .
نوروز مبارک . . .

دوستان عزیزم سال نو همگیتون مبارک
سالی پر از شادی و موفیت برای تک تک شما عزیزان آرزو می کنم
شاد باشید و موفق
به امید فرداهای بهتر...

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

تنهایی ...

نگاهی و حسرتی
سکوتی وحشت زا در وجودم
فریادی به قدمت اسطوره ها در گلویم
دردی طاقت فرسا در عمق سلولهایم
من هزاران سال است که زاده شده ام
من زاده ی ترس و وحشتم همزاد درد و تنهایی
***
سرم لانه ی موریانه هاییست
که مغزم را جویدند و تف کردند
چه ساده در این راه قدم نهادیم
و امروز چه بزدلانه در راه مانده ایم
و یأس تنها معنای زندگی شد
آن هنگام که عشق را دفن کردیم
به انتظاری بیهوده همسفر زمان شده ام
و مرگ از پشت عقربه های ساعت دندان تیز می کند
برای دریدن کالبد نحیفم
***
نگاهی و حسرتی
خسته از تکرار بیهودگی ها
خسته از انتظاری عبث
چه زود به استقبالم آمدی
چه زود اسیرم کردی
ای همزاد من
ای تنهایی
من در این دیر کسی مترودم و به قانون دلی پایبند ...

برای ورود به فیسبوم دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید 
 

ما تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهیم شد شما هم نشید !؟

نامه جمعی از فیلمسازان بزرگ عرزشی لرزشی برای درج در تاریخ 

بار دیگر استکبار جهانی در یک برنامه مبتذل و پر سر و صدا که ده ها نفر بیشتر بیننده نداشت هنرمندان باتوم به دست و خوش چهره ما را نادیده گرفتند و به سرسپردگان فکل کراواتی خود با آن قیافه های غرب زدشان جایزه دادند آن هم ازدست یک زنیکه بی حیا و بی حجاب و عرزش های اصیل انقلابی اسلامی ما را مورد سخت ترین حملات قرار دادند تا بتوانند دست آوردهای هسته ای ما را نادیده بگیرند و زیر سوال ببرند. کاری که چندی قبل در تایلند نیز کردند و 2 تن از متخصصان فیزیک ما را به بهانه های واهی بازداشت کردند دانشمندان هسته ای که مشغول یک پروژه علمی بودند.

فیلمسازان بزرگی همچون برادران ده نمکی و سلحشور که شاهکارهای تاریخ سینما یوسف پیامبر و اخراجی های 3 را به گواه برادران شمقدری و شریفی نیا و سعید مرتضوی و سایت معتبر فارس و رجا نیوز خلق کردند که هنوز غرب انگشت به دهان این شاهکارهاست را در یک حرکت از پیش برنامه ریزی شده با صرف میلیاردها دلار نادیده گرفتند و به فیلم بی محتوی و ضد اخلاقی جدایی نادر از سیمین که کاملا با فرهنگ شیرین صیغه و طلاق منافات دارد و مروج بی بند و باری است را به عنوان بهترین فیلم انتخاب می کنند و مجسمه ای مبتذل و عریان که آدم با هزار صلوات و استخاره هم شرم میکنه نگاهش بکنه که آن را برای دشمنی با حجاب و انقلاب اسلامی طراحی کرده اند را به این خود شیفته های جاسوس می دهند.

کاملا مشخص است که توطئه صهیونیزم بین المللی و غرب است و می خوان بچه حزب اللهی های عرزشی ما رو تخریب و سینمای اخلاقی اسلامی و پربار مهدوی مارا بی اعتبار کنند و بسیار زیرکانه با لابی های خود فیلم صهیونیستی خودشان را کنار می زنند تا کسی شک نکند غافل از اینکه متخصصان و منتقدان بزرگ سینما در فارس نیوز این مساله را فاش کردند و حتی سخنرانی همین اصغر فرهادی که ناخود اگاه و با خواست امام زمان و ولی فقیه از انرژی هسته ای و دشمنی غرب با ما و شرکت در انتخابات مجلس گفت را با تکنیک های پیچیده سینمایی که در اختیار هالیوود فاسد است تغییر دادند که برادران رجا و فارس در حال بازسازی این سخنرانی هستند و نسخه اصلی آن را در اسرع وقت با اشناتیون اعترافات تلویزیونی نادر و سیمین در اختیار جهانیان قرار خواهند داد و مشت محکمی بر دهان استکبار خواهند کوبید.

اما در جواب این حرکت ضد ارزشی غرب برادران حزب الهی ما در صدد برگزاری جشنواره بزگ باتوم طلایی در زندان اوین هستند که با کارگاه های آموزشی در سلولهای انفرادی و با تدریس اساتید مجربی مانند برادر ده نمکی سعید مرتضوی سردار رادان و بسیاری از این هنرمندان بزرگ و محبوب همراه است و فیلمسازان نامدار دنیا از سوریه و لبنان و چین و روسیه و همین علی استون خودمون در آن شرکت خواهند داشت با کمک امام زمان و نظر ولی فقیه ما مدیریت جشنواره های جهانی را در دست خواهیم گرفت و ارزش های اصیل انقلاب اسلامی خودمان را به جهانیان عرضه خواهیم کرد

برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا اینجا کلیک کنید

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

در سالروز نسل کشی شهر حلبچه

چه ن ساتیک چرپه ی پی تان رابگرن
با گویتان له شه قه ی باله کانی 5 هه زار په پوله ی هه له بجه سه ر ریژ بیت!
یادیان به خیر... 

چند لحظه صدای پایتان را متوقف کنید
تا با صدای بالهای 5 هزار پروانه حلبجه گوشهایتان پرشود
یادتان گرامی باد ...
( توفیق امانی )

حَلَبچه یا حلبجه (به کردی: هه‌له‌بجه Helebce) از شهرهای کردستان عراق در ۱۰-۱۵ کیلومتری مرز ایران و ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی بغداد است. اين شهر در منطقه شهرزور عراق قرار دارد.
جمعیت حلبچه در حدود ۸۰٫۰۰۰ نفر است که بیشتر ایشان کرد هستند. حلبچه از مناطق گورانی‌ (هورامي) زبان بوده که در آن کردی سورانی به مرور جانشین گویش گورانی گشته‌است.

عملیات انفال ( ژینوساید ) و بمباران شیمیایی حلبچه
ساکنان حلبچه در جریان جنگ ایران و عراق، در تاریخ ۱۶ تا ۱۷ مارس ۱۹۸۸ توسط رژیم وقت عراق طی عملیاتی مرسوم به عملیات انفال بمباران شیمیایی شدند که در این بمباران 5 هزار نفر جانباختن و پیرامون آن حدود ۱۸۲ هزار نفر به‌ویژه کودکان و زنان و سالخوردگان آن کشته شدند. حلبچه در آن زمان در اشغال نیروهای ایرانی و همچنین در دست گروه‌های کرد بود.
احمد ناطقی و سعید صادقی عکاسانی بودند که همزمان با بمباران، در کوچه‌های حلبچه بودند وعکسهای مهمی از قربانیان حلبچه ثبت کردند انتشارعکسهای آن‌ها به دلیل آنکه در لحظه مرگ قربانیان گرفته شد؛ تکان دهنده بود و تاثیر فراوانی بر افکار عمومی جهان گذاشت عکس عمر خاور (مرد کردی که کودکی را در آغوش دارد) از آثار احمد ناطقی و تندیس همین تصویر در چند جای حلبچه ساخته ونصب شده‌است
گازهای سمی به‌کاررفته از سوی دولت عراق در حلبچه گاز خردل، سارین، تابون و وی‌اکس بود که از سوی برخی دولت‌های غربی به رژیم بعث عراق تحویل داده شده بود و معامله‌گر هلندی فرانس فان آنرات در این مسئله نقش کلیدی داشت.

برای ورد به فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید
 

رفتن ( داستان کوتاه )

همیشه تلخیش اذیتم می کرد. ولی حالا تلخی اون برام لذت بخش چند پک از 
برای ورد به فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید
سیگاری که رو میز می کشم.سینه ام اذیت می کنه. قفسه ی سینم داره قلبم فشار میده.سیگار تو فنجان قهوه خاموش می کنم. چه صدای قشنگی ! چه قدر این کار دوست دارم همه ی پاکت سیگار روشن می کنم و تو فنجلن خاموش می کنم. چه کار مسخره ای!.
شقیقه هام به شدت درد می کنند. دوباره همون فکرا مثل خوره دارند مغزم می خورند.بی اختیار از جام بلند می شم. می زنم بیرون بی هدف از این کوچه به اون کوچه از این خیابون به اون خیابون از میون جمعیت رد می شم انگار که من نمی بینند با همشون غریبم حس می کنم متعلق به اینجا نیستم.
     
نمی دونم دارم کجا می رم.یه چیزی بهم می گه باید برم فقط برم کجاش نی دونم برام مهم نیست اصلا" چه فرقی می کنه کجا برم.
حوصله کسی ندارم از این در و دیوارها از این رنگهای زشت از این زندگی مصنوعی آدما از روابط چرتشون از برخوردای مسخرشون خستم. از این روز مرگی بی معنی از این تکرار بیهوگی از خودم کلافه ام. از همه چیز بریدم فکر می کنم از یه سیاره دیگه اومدم. دلم می خواست می تونستم خودم جابزارم و برم از خودم دور شم دور دور اونقدر دور که دیگه نه من باشم و نه من. ولی نمی شه هر جا برم باز خودم همرام مگه می شه آدم خودش جا بزاره؟ چه فکرای خنده داری.!
فقط همه ی اون چیزایی که یه جورایی بهشون تعلق دارم از اون گلدون شمعدونی جلوی پنجره که داره از تشنگی تلف می شه تا تموم اون خاطرات و دلبستگی هام که دیگه چیزی ازشون باقی نمونده رو تو همون اتاق نمور کوچک که تنها جایی بود که می تونستم زانوهام بغل کنم و با دنیایی از تنهاییام همدم شم جا می زارم.
اونقدر تو افکارم غوطه ورم که نمی دونم کی از شهر خارج شدم. ازون شهری که زندگی آدماش واسه هیچکس ارزش نداره . دیگه تو اون شهر لعنتی نیستم. همون شهری که پر از وحشت و فقر پر از بدبختی و فلاکت پر از دلتنگی و دلزدگی .ازون شهری که بچه هاش به خاطر یه لقمه نون باید مثل ماشین هاش کار کنند ازون شهری که زناش به خاطر سیر کردن شکمشون باید تن فروشی کنند. از اون شهری که عشق تو اون حروم. دوست داشتن جرم. اون شهری که کوچه هاش بوی نفرت می دن.خیابوناش رنگ غربت گرفتند. آدماش مرده های متحرکی بیش نیستند. نمی دونم چرا به این چیزا فکر می کنم ؟فکرم به هم ریخته نمی تونم تمرکز کنم فکرم آروم نمی گیره.
دیگه نه تو رفتنم حرکت هست نه تو ماندنم.باد تندی به گونه هام می خوره سوزه عجیبی داره با تموم توانش داره شلاقم می زنه . نمی دونم تقاص کدوم گناه ازم می گیره.صدای خرد شدن برگهای زرد و سرخ زیر پام حس می کنم. دیگه کار اونام تموم صدای خش خش و قاراچ قاراچ اونا تو مغزم مثل کرم وول می خوره.کاش منم یکی از اونا بودم. کاش منم زیر پای یه عابر له می شدم.
اونقدر اومدم که دیکه نمی دونم کجام پاهام دیگه نای رفتن ندارند وزنم رو پاهام سنگینی می کنه اونام حوصله ی من ندارند. ولی نمی تونم توقف کنم برام معنایی نداره. به راهم ادامه می دم بی هدف ولی نه رفتنم هدف من.
سرمای عجیبی وجودم گرفته فقط صدای باد می شنوم که شاخ و برگ درختا رو هر طرف دوست داره دنبال خودش می بره. بوی تندی داره آزارم می ده نفسم داره می گیره به سرفه کردن می افتم. این بو از کجاست؟
صدای ضعیفی از پشت سرم تو گوشم زنگ می زنه به طرف صدا می چرخم.
خشکم می زنه موهای بدنم دارند سیخ می شند قلبم داره از سینه بیرون می زنه.تموم بدنم را عرقی سرد گرفته. احساس می کنم رگهای سرم داره منفجر می شه یه دفه صدایی مثل خرد شدن برگها به گوشم می خوره. نه این صدای برگا نیست زانوهام که می شکنند ومن رو زمين رها می کنند. چشام دیگه نمی تونند پلک بزنند فقط اونو می بینم باورم نمی شه. نه این واقعیت نداره چه قدر به من شبیه.هم قد خودم چیزی تنش نیست مثه بچه ایی که تازه به دنیا می آد. تمام پوست بدنش تاولهای چرکی بزرگی زده که یه مایع تهوع آور ازشون بیرون می زنه. سرش شکافته و مغزش بیرون زده داره حالم به هم می خوره چشماش از حدقه بیرون زده. از زیر پوستش داره یه جونورای عجیبی مثل کرم بیرون می آن. داره به طرفم می آد احساس می کنم خیلی وقت که منتظرم اما این امکان نداره . بوش داره آزارم می ده بوی تعفن می ده . جلوم زانو می زنه. صدای خسته و بی رمقش که به زور می تونم بشنوم.من صدا می زنه. ولی نه اون نیست که داره حرف می زنه یه صدایی از درون خودم که داره صدام می زنه. نه این صدا من صدا نمی زنه داره اونو صدا می زنه. گیج شدم. تو چشمام زل می زنه می تونم از توچشاش خودم با همه ی خستگی هام ببینم. می خواد گریه کنه اما نمی تونه . منگ حرکات و نگاهاش شدم. بدون اینکه بخوام دستام باز می کنم مثل باد تو آغوشم رها می شه گرمای عجیبی داره با تمام وجودم تو بغلم فشارش می دم چه قدر داغ دارم ذوب شدنم حس می کنم.بند بند وجودم دارند فریاد می زنند دارم باهاش یکی می شم انگار که اصلا" از اول یکی بودیم باورم نمی شه ولی اون خودم خود خودم.
دیگه سرما اذیتم نمی کنه تو مغزم ، قلبم تو رگام زیر پوستم تو تمام بدنم حسش می کنم.
رو برگهای که زمین فرش کردند ولو می شم چه قدر نوازش برگا لذت بخش. چشمام دیگه نمی تونند پلکام تحمل کنند. چقدر خوابم می آد . چقدر تنهایی رو دوست دارم هیچ وقت خودم این جوری حس نکرده بودم.
هیچ وقت این طوری نبودم . یه چیزی داره تو وجودم می خزه داره وجودم پر می کنه. نمی دونم چیه ولی لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر حسش می کنم.دارم بال در می آرم. پاهام درد نمی کنه دیگه احساس خستگی نمی کنم.
دیگه هیچ چیز فکرمشغول نمی کنه. چه قدر سبک شدم می خوام پرواز کنم.دیگه چیزی نمی تونه اذیتم کنه حتی فکر کردن به ...
خیلی وقت منتظر این لحظه بودم
دیگه وقتش...



آزادی ( شعر کوتاه )

زندگی توی قفس
برای ورد به فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید
بیهودگی نفس
شهوت بوسه ای نئشه آور
تعفن مرگی وارونه زنده شدنی دوباره
احساس غربتی دیوانه وار در ممنوعیت ستاره ها
و درد را معنی کردن
 
به تکراری هزار باره
پلکهایم مرا گم کرده اند
و باز چشمانم به هر سو دنبال تو می گردند
***
آسمان زجه می زند , زمین می لرزد
و من در راه مانده ام
دریا می خوروشد , جنگل قیام کرده
و من خسته و نومید تو را می جویم
کوه فوران کرده , دشت به پا خواسته
و رگهای مغزم مصلوب انتظاری کهکشانی
تا من نام تو را یاد گرفتم
***
هنگامی که انسان بودن جرمی است بزرگ
و انسانیت واژه ایست بیگانه
هنگامی که تو را در تابوت می خواهند و بر صلیب
بند بند وجودم نام تو را نعره می زند
آزادی

۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

زیبایی و چند گفتار


برای ورود به صفحه شاهو نعمتی کلیک کنید
زیبایی چیست؟ چرا یک شی زیباست؟ چرا ما زیبایی را دوست داریم؟ آیا می توان برای زیبایی معیاری در نظر گرفت؟ آیا همیشه زیبا زیبا باقی خواهد ماند؟
وسوالات فراوان دیگری که پاسخ دادن به آنها کار آسانی نیست. همه ی ما جذب و شیفته ی زیبایی می شویم ولی کمتر از علت آن می پرسیم.
   
وحشیان زیبایی را در لب کلفت و خالکوبی سبز می دانند. یونانیان آن را در جوانان یا در تقارن و آرامش پیکرهای تراشیده و رومیان آن را در نظم و شکوه و قدرت می جستند. رنسانس آن را در رنگ می جست. روح عصر ما آن را در موسیقی و رقص می جوید. انسان در زمانها و مکانهای مختلف از نوعی زیبایی بر انگیخته می شود و عمر خود را در جستن آن به کار می برد.
جالب اینجاست که زیبایی صفتی است که دارنده آن جدا از خوبی و بدی هایش خوشایند می گردد. و در انسان کشش و علاقه ای جدا از سود و فایده بر می انگیزد و عقل و عشق از هم جدا می شود و عقل به صورت کودک ناتوانی در می آید و انسان تشنه ی زیبایی می شود. بدون توجه به داشتن سایر شرایط و جنبه های دیگر زیبایی دلنوازترین آهنگهاست که می تواند دل و روح انسان را آرامش دهد و مثل پرنده ای آزاد و رها به رقص در آسمانها در آورد و عشق را در انسان شعله ور می کند.
افلاطون که همه ی هم و غمش اخلاق بود زیبایی را در مرحله عالیش با خیر و نیکی یکی می دانست. وارسطو عقیده داشت زیبایی همان هماهنگی و تناسب و نظم آلی اجزا در کل شئ است.
نمی توان گفت که تنها انسان قدرت درک زیبایی را دارد. جانوران دیگر نیز از زیبای لذت می برند بعضی از مرغان لانه و کاشانه ی خویش را با شاخ و برگ گیاهان و صدفهای رنگی سنگ ریزه های کف رودخانه و تکه های رنگی پارچه و ... تزیین می کنند.
آلاچیق برای جفت خود لانه ای می سازد و آن را با شاخه ها می پوشاند و کف آن را با علف فرش می کند و با سنگ های سفید دیواره ها را تزیین و با استفاده از پرهای رنگارنگ و بعضی از میوه ها و هر شئ زیبایی که امکان دست یابی برایش مهیا باشد می آراید و این خانه ی زیبا جایی امن برای عشقبازی آلاچیق است.
از این همه تلاش و کوشش که این پرنده ها می کنند می توان فهمید که در مغز کوچکشان حس زیبا پسندی و لذت از چیزهای زیبا وجود دارد.
بعضی از مرغان از دیدن خود در آینه و اجسام صاف و صیقلی لذت می برند. زاغ و کلاغ و بعضی از پرندگان دیگر اشیاء درخشان و طلایی را می ربایند و پنهان می کنند. و در فرصتهای مناسب به آن سر می زنند و به بازی و تماشای آن می نشینند!
این کارها برای چیست؟ برای خودنمایی است یا کنجککاوی؟ یا برای لذت بردن از زیبایی؟
نمی توان به این سوأالات جواب صریحی داد. اما هر عقل سالمی می تواند تشخیص دهد که در همه ی این کارها رگه هایی از زیبایی و زیبا پسندی و لذت از آن وجود دارد. و تا آنجا که انسان پی برده است لذت از زیبایی در حیوانات مربوط به جذب جنس مخالف و استفاده از آن برای تولید مثل است.
بنا بر نظر داروین حس زیبایی فرع و زاده ی جاذبه جنسی است. در آغاز زیبا آن است که از نظر جنسی مطلوب باشد و اگر چیزهای دیگری در نظر ما زیبا می آین از مشتقات و پیوندهای این منبع اصلی حس زیایی می باشد. و جاذبه جنسی و شهوت انسان عامل تأیین کننده ای در زیبا شناختی او دارد.
زنی نیمه برهنه از زنی پوشیده زیباتر به نظر می رسد. زیرا زن نیمه برهنه بیشتر باعث تحریک جنسی می شود تا زنی پوشیده.
زیبا بودن یک شیئ به علت مطلوب بودن آن است. یا به عبارت بهتر اگر ما چیزی را می خواهیم نه به آن دلیل که آن چیز خوب است بلکه به این دلیل آن چیز خوب است که ما آن را می خواهیم.
جاذبه و کشش دهر چیزی برای زیبایی آن نمی باشد بلکه به خاطر نیاز ما به آن زیبا می شود و ما آن را زیبا می بینیم. نیازهای افراد می تواند متغیر و مختلف باشد و شرایط نیز بر آن تأثیر دارد.
مردی که از گرسنگی در حال مرگ است یک ظرف غذا ممکن است همان اندازه زیبا باشد که یک زن خوش اندام و خوشکل در نظر یک جوان سیر. اگر این جوان سیر نیز دچار گرسنگی شود زیباترین پریان نیز زیبایی خود را از دست می دهند.
زیبایی در ابتدایی ترین مراحلش جلوه حسی آن چیزی است که بر آورنده و ارضا کننده ی میلی شدید باشد. وفرق این شئ زیبا با شئ مفید در اصل فقط در شرط وصف احتیاج است. هرچیز مضر و زیان بخشی زشت و هر چیز خوب و مفیدی زیبا می نماید.
شکر را نه برای شیرینیش می خوریم بلکه شیرینی آن در مذاق ما از آن روست که یکی از منابع مهم انرژِی ماست. و چون بدن نیاز اساسی به آن دارد ما آن را شیرین می پنداریم.
هر چیز مفیدی پس از مدتی لذیذ می گردد. مردم آسیای شرقی ماهی گندیده را بسیار دوست دارند زیرا تنها غذای ازت داری است که می توانند به دست آورند و به خاطر شرایط آب و هوایی بدن آنها به ازت نیاز فراوان دارد.
و بعضی از زیبایی ها به علت تکرار و عادت چشمان ما به آن است. اگر آسمان آبی زیباست به آن دلیل است که چشمان ما به رنگ آبی عادت کرده است و از آن لذت می برد. گیاه سبز و آسمان آبی زیباست اما در نتیجه عادت ممکن بود از آسمان سبز و گیاه آبی لذت ببریم.
هر چیز مقوی و محرک بدن باشد از زیبایی بهره ایی دارد. و زیبایی نور موسیقی و لمس ملایم به این علت است.تحقیقات نشان داده است که زشتی مایه کاهش نشاط و سوء هضم و ناراحتی اعصاب و... می گردد.
سانتایا می گوید : زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافته است.
یا به قول هابز : زیبایی وعده لذت است.
یکی از دلایلی که می توان ثابت کرد که زیبایی زاده میل است: این است که شئ مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را بعد از مدتی از دست می دهد.
در عاشقانه ترین داستانها و رمانها هیچ وقت عاشق و معشوق به هم نمی رسند و یکی از دلایل پایداری و بزرگی عشقشان همین است.
عده کسانی که آنچه را دارند همیشه دوست دارند خیلی کم است و کمتر است عده کسانی که اشیایی را که میل شان را بر نمی انگیزد زیبا بدانند.
چقدر جالب است مشاهده اینکه صورتی که دل انگیزی خود را در نزد ما بر اثر تکرار از دست داده است در دیده آنکه هنوز تکرار خسته اش نکرده است شو حقیقی و خیال مجسم می نماید. عشق مادر زیبایی است و عشق تنها مبدأ نخستین زیبایی است که در اشخاص است نه در اشیاء. اما خیلی چیزها هستند که به نظر ما زیبا می آیند و ظاهرا" هیچ گونه رابطه ای با عشق ندارند در این باره چه باید گفت و زیبایی جهان خارج را چگونه باید توجیه کرد؟
جواب این سوأل را نمی خواهم بدهم. دوست دارم نظر شما خوانندگان عزیز را بدانم و در آتیه ی نزدیک جواب این سوأل را از دید خودم خواهم داد. منتظر نظرات شما هستم.
لحظات شاد و خوبی داشته باشید.

با تشکر شاهو نعمتی